تاریخچه تخت جمشید
تخت جمشید
مجموعهی تخت جمشید، متشکل از کاخهای پادشاهان دوران هخامنشی است؛ ساخت آن ۵۱۲ سال قبل از میلاد حضرت مسیح (ع) و به دستور داریوش اول از پادشاهان بزرگ سلسلهی هخامنشی، آغاز شد؛ و پس از او خشایار شاه (پسر داریوش اول) و اردشیر اول (نوهی داریوش اول)، ساخت آن را ادامه دادند. با توجه به اسناد موجود در نوشتهها و کتیبههای برجای مانده از دوران ایران کهن، مراحل احداث مجموعهی عظیم تخت جمشید، ۱۲۰ تا ۱۵۰ سال به طول انجامید. این بنای حیرتانگیز پارسی، در دامنهی کوه رحمت (کوه مهر)، در نزدیکی شهر شیراز قرار گرفته است
این عقیدهی متداول که تخت جمشید در وهلهی اول مجموعهای از کاخهای جالبی بوده که در پایتخت یک امپراطوری بزرگ ساخته شده تا عظمت سیاسی را اظهار و غرور شاه را اقناع کند، یک فکر غربی است. فکری که مبتنی بر ظواهر امور است. تخت جمشید به شیوهای سنتی کامیابیها وقدرت هخامنشی را مغرورانه بیان میدارد ولی این مکان نه یک زیارتگاه دودمانی است و نه یک پایتخت سیاسی و هیچکدام از هزاران سندی که از این بنا به دست آمده سیاسی نیست چرا که محل آن برای یک حکومت مناسب نمیباشد، بنابراین شاهان هخامنشی به ندرت در آن مکان اقامت میکردند. در حقیقت تخت جمشید یک زیارتگاه مقدس ملی بوده است، مکانی مناسب برای جشنهای نوروزی و برنامههایی برای برکت و نعمت، که به دلیل عظمت، شکوه، معماری، مواد استفاده شده در ساخت، نوشتهها و تصاویری که بر دیوارهای این بنای عظیم حک شدهاند، همگی باعث برتری و اهمیت آن در بین تمامی آثار به جایمانده از دوران حکومت هخامنشیان محسوب میشوند. براساس شواهد و نوشتههای تاریخی، به نظر میرسد که این محل در زمان پادشاهی کوروش کبیر نیز به عنوان مرکز حکومتی و اداری مورد استفاده قرار میگرفت ولی به دلیل وجود نداشتن بناهای مربوط به آن دوران، کارشناسان و باستانشناسان، بر این باورند که تخت جمشید و مجموعهی تحسینبرانگیز آن، جملگی از دوران حکومت داریوش اول، به دستور وی و پس از آن ساخته شدهاند.
در واقع با توجه به اسناد و نوشتههای موجود در کتیبهها و کتب تاریخی، میتوان اظهار کرد که نام اصلی استان فارس، پارسه بوده که از نام قوم پارسی گرفته شده است. آنها ایالات خود را پارس میخواندند و به تبع ایشان، یونانیان نیز در کتب خود به آن پرسیس میگفتند. امروزه پس ازحمله ی اعراب به دلیل ناتوانی اعراب در بیان حرف (پ)آن را فارس نامیده و به دلیل اثر گذاری زبان عربی روی زبان پارسی باستان ما نیز آنرا فارس مینامیم. همچنین خشایارشاه نیز در سنگ نوشتهای که از خود بر جرز همه درگاههای دروازه ملل حک کرده، عنوان نام شهر را پارسه انتخاب کرده است. جالب است بدانید که در لوحههایی که از خزانه و باروی تخت جمشید، کشف شده است نیز، نام شهر پارسه وجود دارد. البته به نظر میرسد که در آن دوران، تخت جمشید از اهمیت بیشتری برخوردار بوده است، و همین امر از دلایل اصلی حمله اسکندر مقدونی به این مکان و به آتش کشیدن و از بین بردن آن شد. متاسفانه با این عمل اسکندر مقدونی، تکیهگاه دولت هخامنشی از بین رفت چرا که هدف اسکندر مقدونی از به آتش کشاندن تخت جمشید، اعلام اتمام فرمانروایی ایرانیان در سراسر جهان بود. پرسِه پُلیس، نامی است؛ که از طرف غربیان بر این بنای عظیم تاریخی گذاشته شده است.
پارسه نام دیگر مجموعهی تخت جمشید است که متاسفانه چندین قرن پس از متروکه شدن و از بین رفتن این محل، توسط ایرانیان نیز به فراموشی سپرده شد؛ چراکه دیگر قادر به خواندن نوشتههای کتیبههای برجایمانده از بنای ایران کهن نبودند. در دوران فروانروایی ساسانیان، این محل را صدستون نامیدند (در آن زمان منظور از صدستون، تمامی بنایی است که روی صفه ساخته شده بود) که باز هم با گذشت قرنها به چهلستون و چهلمنار (چهل مُنار برای نخستین مرتبه توسط جزفت باربارو، اولین اروپایی بازدیدکننده از مجموعهی تخت جمشید، که در سال ۱۴۷۴ میلادی صورت پذیرفت، روی عمارت تخت جمشید گذاشته شد)، تغییر نام یافت.